اشعار(شمع) اشک فیروزه ارسال توسط فاطمه ربانی آبان ۲۸, ۱۴۰۴ ۰ «اشکِ فیروزه » مادر معدن فیروزه بود رفتم سنگی یافتم به دل ، به آبِ دیده ام سُفتم نگینی شد رفیقِ شفیقی شد نمی تونم که پنهانش کن... ادامه مطلب
اشعار(شمع) ما کارآفرینیم ارسال توسط فاطمه ربانی آبان ۲۸, ۱۴۰۴ ۰ ما کارآفرینیم کاکتوس های این سرزمینیم در جای جایش از داغیِ عاطفه در کویرهایش روئیده ایم سر سبزیم جان سختیم اینجا ریشه داریم زخ... ادامه مطلب
اشعار(شمع) بیا با هم بنویسیم ارسال توسط فاطمه ربانی آبان ۲۸, ۱۴۰۴ ۰ بیا با هم بنویسیم زندگی ، شادی بیا با واژه ها برقصیم ، نگاه می کنم ترا می بینم ؛ در دیدگانم هستی و در قلبم ؛ آری اینجایی وه چه ... ادامه مطلب